نتایج جستجو برای عبارت :

هه ناسه ی سرد و دلی پر درد.

عمومامه دیشب رفت.
به قول عمه طاووس که امروز مویه می کرد:"اسبابت را جمع می کردی و می گفتی می خواهم بروم خانه ام...، بِرارم..."
بالاخره رفت خانه ی خودش.
چند روزی بود که حالش دوباره بد شده بود.
ساعتی پیش از مردنش، زنگ زدم به عموحسن. گفت چیزی نخورده است. حتی نتوانسته بود لیوانی شیر بخورد.
قطع که کردم گریستم- این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست...
ساعتی بعد گوشی ام که زنگ خورد، گفتم یا الله!... فهمیدم. پدرم خبر داد.
...
خواهش های فروغ بی ثمر بود...؛ مثل کسی که می
عمومامه دیشب رفت.
به قول عمه طاووس که امروز مویه می کرد:"آرام نمی گرفتی، اسبابت را جمع می کردی و می گفتی می خواهم بروم خانه ام...، بِرارم..."
بالاخره رفت خانه ی خودش.
چند روزی بود که حالش دوباره بد شده بود.
ساعتی پیش از مردنش، زنگ زدم به عموحسن. گفت چیزی نخورده است. حتی نتوانسته بود لیوانی شیر بخورد.
قطع که کردم گریستم- این تو بمیری از آن تو بمیری ها نیست...
ساعتی بعد گوشی ام که زنگ خورد، گفتم یا الله!... فهمیدم. پدرم خبر داد.
...
خواهش های فروغ بی ثمر بود.
سـلام :
✅ یـه درآمـدزایـی بـسـیـار عـالـی در خـانــه بـا درآمـد مـیلـیـونـی و بــدون سـرمـایـه گـذارے  
همـه مـا روزانــه بــه شـارژ مـوبـایـل، ایـنــتـرنـت همـراه و پـرداخـت قـبض نــیاز داریـم و سـامـانـه های زیـادی مـرتـبـا بـهمـون تـبلـیـغ مــیـشـه… 
✅ وجـود بـیش از ۴۰ مـیلــیون سـیـم ڪارت اعـتـبـارے،گـردش مـالـی بـزرگ و سـودی بــیـشتـر از ۵۰۰ مـیـلـیـارد تـومـان در سـال ایـجـاد ڪرده ڪــه همـه ی رقـبـا بـا تـبـلــیـغـات زیـ
 پیش از ظهر رفتم دیدن عمومامه.
 اصغر، پسر زن عمو کوکب کلید را آورد و با چندتا از بچه ها رفتیم داخل.
روی تشکچه ای، به بغل دراز کشیده بود. وسط تشکچه را خیس کرده بود. هیچ واکنشی از آمدنمان ازش ندیدم. اصغر به اش گفت که من آمده ام؛ شروع کرد به گریستن. خودم را کنترل کردم.
چندتا پتو که معلوم بود تازه شسته شده اند در حیاط خلوت کوچکش روی طناب آویزان بود.
 گفتند زخم بستر گرفته است؛ زخم هایش را دیدم. در دو طرف کشاله ی ران هایش بود.
 دست لاغرش را توی دستم گرفتم.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فایل صوتی حقوقی